زندگی را نمی بازم به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجاه و دوم
زمان ارسال : ۴۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
کمی بعد، دخترک را از خودش جدا کرد و با ملایمت پرسید: میتونی هرچی شنیدی رو از اولش توضیح بدی؟
یکتا دست آرش را محکم گرفت، انگار هنوز هم هراس داشت تا مبادا دومرتبه سراغش بیایند و از برادرهایش جدایش کنند. ترس در وجودش لانه کرده بود و قلبش را میلرزاند. با صدایی مرتعش لب باز کرد: منو بردن پیش یه مردی که بعدش فهمیدم همون سرلک بود ... به بابا گفت من اونجایم، دهنمو باز کردن، من در حد چندجمله ح
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
خواهش میکنم عزیزم. مرسی، ممنونم از کامنتای پرانرژی و قشنگت. همیشه اینقدر حضور پررنگی داری، این دو پارت رو دیرتر کامنت گذاشتی جای خالیت حس میشد. ممنون مهربونم♥😘
۱ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00قربونت بشم نگار جونم ❤️آره متأسفانه درگیره مهمونی بودم وقت نکرده بودم دوپارت رو بخونم❤️💋
۱ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
عزیزمی، ممنون از همراهیت💚♥😘
۱ ماه پیشمحیا
00نمیشه یکی با یه چیزی بزنه فرق سر حامی تا بیهوش بشه تا اخر داستان؟ میخوام تو ارامش ببینم اینا چجوری نجات پیدا میکنن ولی کارای رو مخ حامی نمیذارهههه 😂😐
۱ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
دلت میاد آخه😔
۱ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00اینا با این جر و بحث یا خودشون همو میکشن یا اونا اینا رو🤣🤪
۱ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
😂😂👍🏻گل گفتی
۱ ماه پیشمریم گلی
10حالا اینا افتادن به جون هم وهی دعواشون میشه و کار رو خرابتر می کنند ممنونم نگار جون
۱ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
فعلا باید همو تحمل کنن😁😁
۱ ماه پیشم
00تشکرنگارجون،ازقلم خوبت وپارت گذاری منظمت بوده استقبال ،همیشه سلامت باشی
۱ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
خواهش میکنم عزیزم، ممنون از انرژی خوبت♥
۱ ماه پیشم
00الیاس همدستشون بود پس،بیچاره مهوا که بخاطر نجات اون اومده توبازی برادرش هم گیر افتاده،حالا اون میخوادبچه های خودشو آزاد کنه
۱ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
راستی... جلال سر بچههاش معامله میکنه، به نظرتون اون سهتای دیگه هم شامل میشن؟ یا... 🤔
۱ ماه پیشپرنیا
00الیاس دیده مهوا بدبخت بی پدرو مادره گفته بذار اینو بندازم جلو ک***و کاری نداره همین مهوا همه بچه هاشو کشوند وسط😅😅
۱ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
همهی بچهها رو به اضافهی دختر همسایهشون😂
۱ ماه پیشزهرا
10جلال چی داره یاچی میدونه که سرلک بخاطرش این بدبختاروگیرانداخته؟فک کنم کل معمااین رمان جلال که حالایاالیاس ازش خبرداره وهم دستشه ونقش بازی میکنه یاکه بی خبره که اگه بیخبرباشه چطورمیخوادپیداش کنه
۱ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
این رمان موضوع گنگ و معما زیاد داره، حالا حالاها هم مونده گرهگشایی بشه😊سورپرایز زیاد دارم واسهتون😉
۱ ماه پیشزهرا
10ارش چه پرو حامی بخت برگشته بیخبر افتادوسط اینا تازه عصبی میشه ارش طلب کاره که چراجوش میاره من بودم دوتاداداشارو تیکه تیکه میکردم😂
۱ ماه پیشصدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان
دوتاییشون رو مخن، هرکدوم یه جور و به سبک خودش😁
۱ ماه پیشساناز
00❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
۱ ماه پیش
Zarnaz
۲۰ ساله 00عالی عالی مرسی نگار جونم ❤️❤️خیلی خیلی ممنون بابت پارت هدیه عزیزم ❤️خسته نباشی با اینکه حالت خوب نبوده برامون پارت گذاشتی ولی خیلی پارت هدیه چسبید مرسی عزیزم ❤️❤️